کاهش همدلی و افزایش توقعات از دیگران از جمله نشانههای نامحسوسی هستند که میتوانند نشاندهنده گرایش افراد به خودخواهی در پی افزایش سن آنان باشند. این تغییرات رفتاری معمولا بهتدریج و بدون آگاهی افراد رخ میدهند.
آوا سینکلر، ورزشکار سابق و متخصص حوزه سلامت ذهن، در مطلبی در پرسنال برندینگ بلاگ نوشت با افزایش سن، شخصیت و منش ما دستخوش تغییراتی میشود. برخی از این تغییرات مثبت و سازنده هستند، اما گاهی ممکن است در مسیری قرار بگیریم که با ارزشهای اصیل ما همخوانی ندارد.
خودخواهی یکی از این تغییرات نامطلوب است که میتواند بهتدریج و بهطور نامحسوس در رفتار ما نفوذ کند.
تشخیص بهموقع این تغییرات میتواند به ما کمک کند تا پیش از آنکه به عادتهای ماندگار تبدیل شوند، آنها را اصلاح کنیم.
سینکلر که سالها تجربه ورزش حرفهای و مطالعه در حوزه ذهنآگاهی را دارد، با نگاهی دقیق به رفتار خود و دیگران، هفت نشانه ظریف از گرایش به خودخواهی در سنین بالاتر را شناسایی کرده است.
به باور او، آگاهی از این نشانهها به ما کمک میکند تا مرز میان چالشهای طبیعی زندگی و تغییرات نامطلوب شخصیتی را بهتر تشخیص دهیم.
اگر این نشانهها را در خود میبینید، شاید زمان آن رسیده که نگاهی عمیقتر به درون خود بیندازید و در مسیر زندگیتان بازنگری کنید.
کاهش همدلی
با گذر سالها، تجربههای زندگی معمولا به ما میآموزند که دیگران را بهتر درک کنیم و مهربانتر باشیم. اما گاهی مسیر زندگی به گونهای دیگر رقم میخورد و به جای «نرمتر» شدن، «سختتر» میشویم.
در این حالت، توانایی ما برای درک احساسات دیگران کمرنگ میشود و بیتوجهی به حال و روز آنها در ما افزایش مییابد.
این کاهش همدلی اغلب آرام و نامحسوس رخ میدهد؛ شاید دیگر مانند گذشته برای دلداری دوستان پیشقدم نمیشوید، یا مشکلات اطرافیان چندان توجهتان را جلب نمیکند. این تغییر لزوما از روی قصد و نیت نیست، بلکه از رشد خودمحوری حکایت دارد.
این تغییر رفتار محدود به روابط شخصی نمیماند و میتواند در تمامی جنبههای زندگی، از محیط کار گرفته تا نگاهمان به مسائل اجتماعی، رسوخ کند.
بخشندگی مشروط، وقتی سخاوت رنگ خودخواهی میگیرد
عجیب است، اما گاهی افزایش سخاوت میتواند نشانهای از رشد خودمحوری باشد.
در نگاه نخست این دو ویژگی متضاد به نظر میرسند، زیرا معمولا بخشندگی را با ازخودگذشتگی میشناسیم؛ اما نکته کلیدی در نیت و انگیزهای نهفته است که پشت این سخاوت پنهان شده.
برخی افراد با گذر زمان، از بخشندگی همچون ابزاری برای «دستکاری» دیگران یا تقویت حس خودبزرگبینیشان بهره میگیرند.
آنها میبخشند، اما در پس این بخشش، انتظار دریافت چیزی را دارند، خواه سپاسگزاری باشد، خواه تحسین و ستایش یا جبران محبت در آینده.
در این شکل از سخاوت، تمرکز بیشتر روی بخشنده است تا گیرنده. هدف اصلی، خشنودی از خود یا ایجاد اهرم فشار بر دیگران است، نه کمک واقعی به آنها. این نوع بخشندگی، در حقیقت، نوعی سرمایهگذاری عاطفی برای دستیابی به منافع شخصی است.
توقع بیجا، وقتی سن را بهانه میکنیم
با بالا رفتن سن، گاهی این باور در ما شکل میگیرد که به خاطر سالهای عمری که پشت سر گذاشتهایم، جهان به ما بدهکار است. این حس طلبکاری از زندگی میتواند نشانهای از رشد خودمحوری باشد.
ممکن است به دلیل سن و تجربهای که داریم، یا خردی که گمان میکنیم اندوختهایم، انتظار رفتار ویژهای از دیگران داشته باشیم؛ شاید بیآنکه تلاشی کرده باشیم، خود را شایسته برخی امتیازات بدانیم، یا گمان کنیم خواستههای ما باید همیشه در اولویت قرار گیرند.
البته این بدان معنا نیست که نباید خود را لایق چیزهای خوب بدانیم، اما وقتی این حس استحقاق به روابطمان آسیب میزند یا باعث میشود رفتارهای نادرست خود را توجیه کنیم، زمان آن رسیده که واقعبینانهتر به خود نگاهی بیندازیم.
توقعات بیش از حد میتواند به سرخوردگی و تنش در روابط بینجامد. این حس میتواند ما را از دیگران دور کند و مانع از آن شود که ارزش سازش و احترام دوطرفه را درک کنیم.
دیگر شنونده خوبی نیستیم
آیا میدانستید مغز ما چهار برابر سریعتر از سرعت حرف زدنمان فکر میکند؟ این ظرفیت اضافی ذهن مانند باند خالی یک بزرگراه است که میتواند به خوبی مورد استفاده قرار گیرد یا هدر رود.
متاسفانه با افزایش سن، برخی از ما به جای استفاده از این ظرفیت برای درک بهتر دیگران، آن را صرف غرق شدن در افکار خود میکنیم.
خوب گوش دادن فقط شنیدن کلمات نیست، درک عمیق احساسات گوینده و همدلی با اوست. اگر متوجه شدهاید که در گفتوگوها بیشتر به فکر پاسخ خود هستید یا مدام صحبت را به سمت خودتان میکشانید، شاید نشانهای از رشد خودمحوری باشد.
این عادت به ظاهر کوچک میتواند به مرور زمان روابط را فرسوده کند. وقتی خوب گوش نمیدهیم، در واقع به طرف مقابل میگوییم که افکار و دیدگاههای او برای ما چندان مهم نیستند.
فریب رضایت، وقتی از رشد باز میمانیم
زندگی سفری است بیپایان برای آموختن و رشد کردن. اما گاهی با بالا رفتن سن، در دام خرسندی از خود میافتیم و گمان میکنیم همه آنچه باید بدانیم را میدانیم و به اندازه کافی رشد کردهایم.
این ایستایی میتواند زمینهساز خودخواهی باشد. کمکم به این باور میرسیم که تنها راه درست، راهی است که ما میرویم و بیآنکه به دیدگاهها و اندیشههای تازه فرصت بدهیم، آنها را نادیده میگیریم.
این رفتار نه تنها مانع رشد شخصی ما میشود، بلکه به روابطمان نیز آسیب میزند؛ فضایی از غرور و بیاعتنایی به نظرات دیگران ایجاد میکند که نتیجهای جز دلخوری و فاصله گرفتن دیگران از ما به همراه ندارد.
خوب است به یاد داشته باشیم که هیچکس آنقدر نمیداند که نیازی به آموختن نداشته باشد و هیچکس آنقدر رشد نکرده که دیگر جایی برای بهتر شدن نداشته باشد.
خلوتگزینی افراطی، مرز باریک میان آرامش و انزوا
گرچه گاهی خلوت کردن با خود برای بازیابی انرژی و خودکاوی ضروری است اما میل شدید به تنهایی میتواند نشانهای از رشد خودمحوری باشد.
این تنهاییطلبی مفرط، بیش از آنکه به خودشناسی و آرامش بینجامد، میتواند زمینهساز خودخواهی شود. ممکن است کمکم به این باور برسیم که تنها راه درست زندگی، راهی است که ما برگزیدهایم و بیآنکه به دیدگاههای دیگران توجه کنیم، آنها را نادیده بگیریم.
این رفتار فراتر از محدود کردن رشد فردی، به روابط ما نیز آسیب میرساند و فضایی از غرور و بیاعتنایی ایجاد میکند که سرانجامش رنجش دیگران و گسستن پیوندهای عاطفی است.
مهم است که میان نیاز سالم به خلوت و انزوای ناسالم تعادل برقرار کنیم. باید از خلوت همچون پلی برای بازگشتی پربارتر به جمع بهره ببریم، نه آنکه از آن دیواری برای جدا کردن خود از دیگران بسازیم.
راحتطلبی، وقتی آسایش را به تعهد ترجیح میدهیم
با بالا رفتن سن، طبیعی است که در پی زندگی راحتتری باشیم. اما وقتی این راحتطلبی از تعهداتمان پیشی میگیرد، میتواند نشانهای از رشد خودمحوری باشد.
شاید متوجه شدهاید که بهراحتی قرارها را لغو میکنید، تنها به این دلیل که با آسایشتان جور در نمیآید. این رفتار در نگاه نخست شاید چندان مهم به نظر نرسد، اما کمکم میتواند شما را به فردی غیرقابل اعتماد تبدیل کند که به وقت و احساسات دیگران بیتوجه است.
این تغییر تدریجی در اولویتها میتواند بهمرور روابط را فرسوده کند. وقتی آسایش خود را مهمتر از تعهداتمان میدانیم، در واقع به دیگران میگوییم که راحتی ما از انتظارات آنها مهمتر است.
باید به یاد داشته باشیم که گاهی بهترین لحظات زندگی درست زمانی رقم میخورد که از دایره راحتی خود بیرون میآییم و به تعهداتمان پایبند میمانیم.
مسیر شناخت و رهایی از خودخواهی
در حالی که به نشانههای رشد خودخواهی میپردازیم، باید به یاد داشته باشیم که این رفتارها از شخصیتی معیوب سرچشمه نمیگیرند، بلکه اغلب ریشه در عوامل روانی و عاطفی عمیقتری دارند.
خودخواهی گاه همچون سپری دفاعی عمل میکند تا از ما در برابر تهدیدهای احتمالی، چه جسمی، چه عاطفی و چه اجتماعی، محافظت کند.
این رفتار میتواند از احساس ناامنی، ترس یا زخمهای کهنه برخیزد. گاه نیز آن را از تجربههای اولیه زندگی یا از الگوهای مهم زندگیمان آموختهایم.
برای برخورد موثر با رفتار خودخواهانه، باید ریشههای آن را بشناسیم. خودآگاهی را میتوان نخستین گام دانست. وقتی این نشانههای ظریف را در رفتار خود تشخیص میدهیم، در واقع گامی شجاعانه به سوی خودشناسی و رشد برمیداریم.
اما تنها به شناخت و درک نمیتوان بسنده کرد. برای تغییر باید دست به کار شویم. این کار میتواند شامل به چالش کشیدن باورها و نگرشهای کنونیمان، آموختن شیوههای تازه ارتباط با دیگران، یا در صورت نیاز، بهره گرفتن از کمک متخصصان باشد.